شعر حضرت رقیه (س)


وای وای وقتی که                  میدیدم عمم رو زیر تازیونه ها

وای وای وقتی که       رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم خونه ها

وای وای وقتی از      رو نیزه افتادی رو خاکا

وای وای وقتی از     رو نیزه دیدی من و بابا

وای وای تا اسم تو رو بردم

وای وای سیلی و لگد خوردم

وای وای من با هر قدم مردم

وای وای ذره ذره جون دادم

وای وای از رو ناقه افتادم

وای وای اسم رفته از یادم

--------------------------------

وای وای وقتی که              لرزیدم از شرم اون چشمای بی حیا

وای وای وقتی که                       میبندن سرها رو رو نیزه ها

وای وای از دست نامردا تو کوچه و بازار

وای وای از سیل اشکای این گریه ی زار زار

وای وای تا اسم تو رو بردم

وای وای سیلی و لگد خوردم

وای وای من با هر قدم مردم


وای وای وقتی که                 میپیچید زنجیرم دور این گلوی من

وای وای وقتی که               سر نیزه سرخ میشد با خون عموی من

وای وای پیرم کرد درد این زنجیر رو دوشم

وای وای از درد سیلی و زخم روی گوشم

وای وای این چشما دیگه تاره

وای وای از زخمای گوشواره

وای وای از این معجر پاره

 

 

 

 

 

 منبع : وبلاگ شعر و سبک

 

 


 

-------------------------------------

 

میدونی چرا صورت من شده کبود عمو نبود

میدونی چرا موهام گرفته بوی دود عمو نبود

میدونی چرا رمق تو زانو هام نبود عمو نبود

میدونی چرا رفتم محله یهود عمو نبود

عمو نبود    عمو نبود

به خدا که آتیش روی چادرم نبود عمو که بود

یه دونه موی سفید روی سرم نبود عمو که بود

به خدا که دستی پی معجرم نبود عمو که بود

کسی توی صحرا پی گوشوارم نبود عمو که بود

عمو نبود    عمو نبود

حالا که سرم روی خاک این خرابه هاست عمو کجاست

حالا که روی لبام همش خدا خداست عمو کجاست

حالا که حرم تو ازدحام دشمناست عمو کجاست

حالا که همش رقیه زیر دست و پاست عمو کجاست

عمو کجاست    عمو کجاست

بی تو همه افتادن به این روز سیاه عمو بیا

بی تو منم و محلیه یهودیا عمو بیا

داره میکشه من و نگاه شامیا عمو بیا

غرور من و کشته دست بی حیا عمو بیا

عمو بیا     عمو بیا

 

 

 

تو آسمونایی پیش خدایی بابا
تو این خرابه دنبالم میایی بابا
کجا بگردم دنبالت کجایی بابا
خسته زخمی و اسیرم، مثل عمه پیر پیرم
درمونی نداره دردم، دارم میمیرم
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
یه عالمه راه اومدم با پای خسته
زمین میخوردم بابا جون با دست بسته
بس که سرت زخمی شده دلم شکسته
زنجیر و غل و اسارت، ما و این همه جسارت
دل تنگم برا مدینه، بریم زیارت
چشای نیمه باز تو داره رقیه رو عذاب میده
تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
عمه کنار من شب ها چشم انتظاره
سر منو روی پای خودش میذاره
اونم مثل من از بابا خبر نداره
اون زخمی که تو گلومه، زخم رو سر عمومه
امشب تا سحر بابا جون، کارم تمومه
نمیخواد این بدن کفن، نمیخواد این غبارو پاک کنی
باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی

 --------------------------------------

 

زخم زبون شنیدم – چه صحنه ها که دیدم
یه نیمه شب تو خواب از – ضرب سیلی پریدم

سیلی رو صورتم بدجور نشست
مونده رو گونه هام جای یک دست
باتو سربسته می گم بابا جون
زنده موندن من یک معجزست

ندارم دیگه حوصله
شده پاهام پر آبله
چقد دشمنت سنگ دله
(حسین بابایی بابایی)
********

داغ این دل عظیمه - دست شامی حجیمه
فقط انقدر بگم که - حال وروزم وخیمه

جای تاول نشسته  رو پاهام
وا نمیشه ازهم این دو پلکام
دست اگه می کشم روی خاکا
کم شده باباجون سوی چشمام

شدم از دنیا کلافه
باتو میگم در لفافه
عدوی تو بی انصافه
(حسین بابایی بابایی)
بابا بشین کنارم – ای سر نی سوارم
بیا تا من به روی - زخمات مرهم بزارم
چه بلایی آوردن سر تو
جای نی مونده رو حنجر تو
با من بگو تو ای راس خونی
کجا مونده بابا پیکر تو
سرت رو روی نی دیدم
میون بزم می دیدم
جسارت پیاپی دیدم
(حسین بابایی بابایی)


 ---------------------------------

شاعر : رضا رسولی 

  
 

بابای خوبم بی تو رقیه میمیره

طفل سه ساله دیگه از زندگی سیره

من كه دیگه پا ندارم،باید من و بغل كنی

با بوسه از لبام  بابا،كام من و عسل كنی

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

به عمه گفتم دیگه شبا رو آرومم

خودت نگاه كن امشب كه خیلی خانومم

من التماست میكنم،تو من و با خودت ببر

یه سر بریم بازار شام،گوشواره ام رو برام بخر

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

خیلی دل تنگم بابا برا علی اصغر

اومده جونم بر لب از دوری اكبر

آرزومه بازم برم،از شونه ی عمو بالا

از اون بالا نگاه كنم،به تموم آسمونا

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین


----------------------------------------

آسمان دامنم را غرق انجم می کنم

من به حکم عشق بر عالم تحکم میکنم

هر شبی در خواب می بینم که بابا آمده

روی لبهایش تبسم را تجسم میکنم

در دل آغوش و سر بر دوش لب بر گوش او

از میان زلف او با او با او ترنم می کنم

شهر در خواب خوش و من نا خوش و با گریه ام

شام شهر شوم شامی را تلاطم می کنم

عمه احوال مرا با اشک می پرسد ز من

سر به زیر انداخته با او تکلم می کنم

دانه دانه خار بیرون می کشد از پای من

درد دارد، اشک می ریزم، تبسم می کنم

گفتم ای عمه اگر مهمان بیاید سر زده

دست خالی از خجالت دست و پا گم می کنم

گر بیاید در نماز آخرم جای وضو

روی خاک صورت بابا تیم می کنم

 

------------------------------------
 
 

 

بابای خوبم بی تو رقیه میمیره

طفل سه ساله دیگه از زندگی سیره

من كه دیگه پا ندارم،باید من و بغل كنی

با بوسه از لبام  بابا،كام من و عسل كنی

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

به عمه گفتم دیگه شبا رو آرومم

خودت نگاه كن امشب كه خیلی خانومم

من التماست میكنم،تو من و با خودت ببر

یه سر بریم بازار شام،گوشواره ام رو برام بخر

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

خیلی دل تنگم بابا برا علی اصغر

اومده جونم بر لب از دوری اكبر

آرزومه بازم برم،از شونه ی عمو بالا

از اون بالا نگاه كنم،به تموم آسمونا

باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین

 
 -------------------------------
 

حسین من،حسین من،حسین من،حسین من

وقتی برای گریه دلم تنگ میشود

لب با دم حسین هماهنگ میشود

ای بهترین بهانه برای گریستن

بی تو برای گریه چه بی رنگ میشود

كافی است لحظه ای دلم از تو جدا شود

دیگر كُمیت زندگی ام لنگ می شود

حسین جان ای آبروی دو عالم

نگین سلیمان به حلقه ی خاتم

***

تنم پر درده چشام زخمی

ببین كه شده هر دو پام زخمی

با حیرت نگاهت كنم امشب

بازم تو آوردی برام زخمی

با این دست زخمی،با این چشم زخمی

به این موی زخمی،زدم شونه

تا كه تو بیایی،به دردم شفایی

اومدی بابایی به ویرونه

شده شام من كربلا بی تو

كتك بود و سیلی بابا بی تو

بمیرم كه داره لب خشكت

میگه تشنه ی قدری آبی تو

تو سردار بی بدنی

من الذی ایتمنی

حسین وای،حسین وای

با این چادر خاكی با این زخمها

دیگه شدم انگار مثل زهرا

تو  خواب دیدمت اومدی پیشم

الهی نباشه بازم  رؤیا

غمی تو چشامه

رو نیزه بابامه

كه فكر پاهامه

تو این صحرا

با دستای بسته

با قلبی شكسته

دارم میخونم از تو ای بابا

بابا یه شب از ناقه افتادم

كه عمه رسید باز به فریادم

اگر تو بیایی در آغوشم

خدا میدونه از غم آزادم

تو راحت جان منی

من الذی ایتمنی

حسین وای،حسین وای

 

------------------------------------

حضرت رقیه(س)


نوحه - واحد (ده شب)

 

گشته ویرانه امشب چراغان      شد خرابه پر از عِطر جانان

در کف عمه آیینه قرآن                  ماه من آمده کنج ویران

آه لاله گون حنجرم     آه ای دل و دلبرم        آه یار بی پیکرم

 

یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم

 

******

 

دل به عشق تو گردیده زنجیر      مونسم ناله و آه شبگیر

هستم از زندگی ای پدر سیر        کربلا تا خرابه شدم پیر

آه ای پدر افسردم       آه همچو گل پژمردم         آه بسکه سیلی خوردم

 

یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم

 

 ----------------------------------


مداح: حاج محمود کریمی



دردم این است عمو نیز در این قافله نیست * مثل من پای کسی پر شده از آبله نیست

گفتم از منبر نی آیه توحید نخوان * سنگ ها منتظر و خواندن تو بی صله نیست

عمه ام شاهد من خرده نگیری بابا * بس که بر خار دویدم نفس هروله نیست

دوست داری که بپرسی گل سرهام کجاست * پاسخ من فقط این است پدر جان بله نیست

از سر نیزه پدر خوب ببین دور و برت * چادرم روی سر دخترک حرمله نیست

نیمه شب با سر تو گرم سخن میشوم * مطمئنم سخن با تو کم از نافله نیست

نور چشمان مرا خصم به سیلی کم کرد * یا علی گفتن من پشت عدو را خم کرد

 به زحمت تکیه بر دیوار میکرد * کسی این جمله را تکرار میکرد

الهی صورتش آتش بگیرد * که با سیلی مرا بیدار میکرد

نه تنها پیکرش بی تاب بوده * که گل زخم تنش خوناب بوده

چه کاری کرد سیلی با دو چشمش * که گویی چند روزی خواب بوده

چه داغی بر جگر بگذاشتی ضجر * عجب دست بزرگی داشتی ضجر

که هر کس دید در کوفه رخم را * به طعنه گفت که گل کاشتی ضجر


-------------------------------------


 

نگاش به سمت آسمون دستی به موهاش میکشید * خسته میشد بلند میشد زخمای پا رو میشمرد

یکی دو تا و هفت تا زخم دستی به موهاش میکشید * خسته میشد بلند میشد زخمای دستاشو میدید

به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی * یاد عمو بخیر که تو مثل عمو جون منی

راستی از تو آسمون ببین بابای من کجاست * بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه هاست

بهش بگو دختری که شونه به موهاش میزدی * جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی

بگو خزون غنچه های سرخابی رو زرد میکنه * از اون شبی که میدونی هنوز دلم درد میکنه

 

من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم

بابا شکسته دستی دندان شیری ام را

 

عمه در چشم تو پیداست و من * خواب در چشم تو زیباست و من

در میان همه چون مادر تو * خواهرت ام ابیهاست و من

دیدم آن شب که ز ره جا ماندم * مادرم فاطمه تنهاست و من

خواب رفتم به روی دامن او * خواب دیدم سر باباست و من

وقتی از خواب پریدم دیدم * سیلی و دشمن و صحراست و من

بعد از آن شب همه جا تاریک است * شب و روزم شب یلداست و من

چون عمو روی پر از خون دارم * ماه پر خون تو سقاست و من

چشم خود باز نگه دار دمی * عمه در چشم تو پیداست و من

 

سایه ات از سر من رفت که رفت * سر تو از بر من رفت که رفت

در جوابم که عمو کو گفتی * همه لشکر من رفت که رفت

لاله گون لاله گوشم شده و * هدیه اکبر من رفت که رفت

تکه خیمه شده چادر من * در عوض معجر من رفت که رفت

 

 --------------------------------- 

 

تو آسمونایی پیش خدایی بابا

تو این خرابه دنبالم میایی بابا

کجا بگردم دنبالت کجایی بابا

خسته زخمی و اسیرم * مثل عمه پیر پیرم

درمونی نداره دردم * دارم میمیرم

داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه

بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه

یه عالمه راه اومدم با پای خسته

زمین میخوردم بابا جون با دست بسته

بس که سرت زخمی شده دلم شکسته

زنجیر و غل و اسارت * ما و این همه جسارت

دل تنگم برا مدینه * بریم زیارت

چشای نیمه باز تو داره رقیه تو عذاب میده

تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده

عمه کنار من شب ها چشم انتظاره

سر منو روی پای خودش میذاره

اونم مثل من از بابا خبر نداره

اون زخمی که تو گلومه * زخم رو سر عمومه

امشب تا سحر بابا جون * کارم تمومه

نمیخواد این بدن کفن نمیخواد این غبارو پاک کنی

باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی

 

------------------------------------------

 

روی تو یاد خسوف قمر انداخت مرا * از نفس های کم و مختصر انداخت مرا

خواستم اوج بگیرم به کنار لب تو * بی رمق بودن این بال و پر انداخت مرا

گذر از کوچه و بازار مرا گر بد شد * دختر حرمله آنجا نظر انداخت مرا

ظالمی که به گمانش پدرش را کشتم * آنقدر زد که پدر از کمر انداخت مرا

عزم خود جزم نمودم که ببوسم لب تو * پنجه ای آمد و در دردسر انداخت مرا

آنقدر لاغرم و ضعف نمودم که نسیم * از روی ناقه عریان پدر انداخت مرا

میشد ای کاش که از عمه حیا می کردند * بالاخص ضجر که از پشت سر انداخت مرا

دیگه حسی ندارم دیگه نایی نمونده * دیگه بس که دویدم پی تو پایی نمونده

 

--------------------------------------

  

 

دفــــــتر غمم بابا، بسته می شود امشب

می دهد خبر از تو، چشم عمه ام زینب

من فدایِ تو مهمان، خاک پای تو مهمان

یــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)

شام بی کسی من، می شود سحر امشب

بر لب آمده جانم، از فراق جانانم (2)

وارثان زهرائیم، ما غریب و تنهاییم

یـــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)

قسمتِ من و عمه، زین سفر اسارت شد

سهم من کتک خوردن، سهم او جسارت شد

من فدای تو مهمان، خاک پای تو مهمان

یـــــــــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)

 

--------------------------------------
 

                                    یا ابا المظلوم ، ای پدر جانم  

                                     ای پدر جانم ، ای پدر جانم 

بر بدن امشب تا رمق دارم                                        ناله بر  گرد این طبق دارم 

                                     یا ابا المظلوم ، ای پدر جانم 

زائرم بر این روی نورانی                                           بوسه گاهم شد زخم پیشانی

                                      ای پدر جانم ، ای پدر جانم 

هر قدم صد بار بین ره مُردم                                      تو نگه کردی من کتک خوردم 

                                      ای پدر جانم ، ای پدر جانم

 

----------------------------------------------
 

ویرانه تاریک من امشب چراغانی شده                         عمه حلالم کن دیگر هنگام قربانی شده

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

امشب چو بلبل تا سحر افغان و زاری می کنم                        دور گلم می گردم و شب زنده داری می کنم

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

امشب دگر از تن برون رخت اسارت می کنم              با اشک خونین لاله خود را زیارت می کنم

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

گیرم سرش را من بغل مانند خاک کربلا                     دامان گرد آلود من نبود کم از طشت طلا

 

                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی

امشب من و تو از دهن گوهر فشانیم ای پدر              می گریم و می خندم و می میرم امشب پدر جان دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی     

 

 
 
------------------------------------
 

نوشته شده توسط : خادم الشهداء  

       از سفر باز آمدی ، بابا                                                         یوسف کنعان من ، بابا

      و ز دلم داری خبر ، بابا                                                        نازنین مهمان من ، بابا

    مثل شمعی تا سحر ، بابا                                                   می شوم از گریه ها، بابا

    خسته از راه آمدی ، بابا                                                   من که پایم خسته بود ، بابا

    در قفای قافله ، بابا                                                            روی دامانم بخواب ، بابا

    از چه تنها آمدی ، بابا                                                         ای سر خونین بگو ، بابا    

    قصه غم های خود ، بابا                                                      من بگویم مو به مو ، بابا  
 
---------------------------------
 

 

                                     ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا

 

     آندم که من از ناقه                                                      افتادم و غش کردم (2)                

            بابا تو کجا بودی                                              از ما تو جدا بودی  (2)

                آندم که من از ناقه                                  افتادم و غش کردم (2)               

                      من بر سر نی بودم                      با تو همه جا بودم 

                                            کی از تو جدا بودم (2)

                                       بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا        

                                     ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا

      آندم که مرا ظالم                                                       اظهار کنیزی  کرد (2)

            بابا تو کجا بودی                                             از ما تو جدا بودی (2)

                   آن دم که تو را ظالم                             اظهار کنیزی کرد (2)

                         در طشت طلا بودم                    مشغول دعا بودم (2)         

                                              کی از تو جدا بودم (2)

                                          بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا        

                                    ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا             

 

 
-------------------------------------
 

                         جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر  

از بعد زینب در جهان                                                         عاشق تر از من بر تو نیست

در عشق بازی ای پدر                                                       فرزانه ام ، فرزانه ام

                          جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 

بابا به شمع روی تو                                                          پروانه ام ، پروانه ام

من نوگلی پژمرده ام                                                         سیلی ز دشمن خورده ام

                          جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 

چوب گر زده خصمت به لب                                                 من بوسه بر جایش زنم

روشن شده از نور تو                                                         کاشانه ام ، کاشانه ام

                            جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 

 

---------------------------------------
 
تو آسمونایی پیش خدایی بابا
تو این خرابه دنبالم میایی بابا
کجا بگردم دنبالت کجایی بابا
خسته زخمی و اسیرم * مثل عمه پیر پیرم
درمونی نداره دردم * دارم میمیرم
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
 
یه عالمه راه اومدم با پای خسته
زمین میخوردم بابا جون با دست بسته
بس که سرت زخمی شده دلم شکسته
زنجیر و غل و اسارت * ما و این همه جسارت
دل تنگم برا مدینه * بریم زیارت
چشای نیمه باز تو داره رقیه تو عذاب میده
تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده
 
عمه کنار من شب ها چشم انتظاره
سر منو روی پای خودش میذاره
اونم مثل من از بابا خبر نداره
اون زخمی که تو گلومه * زخم رو سر عمومه
امشب تا سحر بابا جون * کارم تمومه
نمیخواد این بدن کفن نمیخواد این غبارو پاک کنی
باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی
 
------------------------------------------
 
روی تو یاد خسوف قمر انداخت مرا * از نفس های کم و مختصر انداخت مرا
خواستم اوج بگیرم به کنار لب تو * بی رمق بودن این بال و پر انداخت مرا
گذر از کوچه و بازار مرا گر بد شد * دختر حرمله آنجا نظر انداخت مرا
ظالمی که به گمانش پدرش را کشتم * آنقدر زد که پدر از کمر انداخت مرا
عزم خود جزم نمودم که ببوسم لب تو * پنجه ای آمد و در دردسر انداخت مرا
آنقدر لاغرم و ضعف نمودم که نسیم * از روی ناقه عریان پدر انداخت مرا
میشد ای کاش که از عمه حیا می کردند * بالاخص ضجر که از پشت سر انداخت مرا
 
دیگه حسی ندارم دیگه نایی نمونده * دیگه بس که دویدم پی تو پایی نمونده
 
--------------------------------------
 
  
 
دفــــــتر غمم بابا، بسته می شود امشب
 
دفــــــتر غمم بابا، بسته می شود امشب
 
 
می دهد خبر از تو، چشم عمه ام زینب
من فدایِ تو مهمان، خاک پای تو مهمان
یــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
شام بی کسی من، می شود سحر امشب
بر لب آمده جانم، از فراق جانانم (2)
وارثان زهرائیم، ما غریب و تنهاییم
یـــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
قسمتِ من و عمه، زین سفر اسارت شد
سهم من کتک خوردن، سهم او جسارت شد
من فدای تو مهمان، خاک پای تو مهمان
یـــــــــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
 
 
----------------------------------------------
 
 
 
بابای من خوش آمدی
ویرانه تاریک من امشب چراغانی شده                         عمه حلالم کن دیگر هنگام قربانی شده
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب چو بلبل تا سحر افغان و زاری می کنم                        دور گلم می گردم و شب زنده داری می کنم
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب دگر از تن برون رخت اسارت می کنم              با اشک خونین لاله خود را زیارت می کنم
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
گیرم سرش را من بغل مانند خاک کربلا                     دامان گرد آلود من نبود کم از طشت طلا
                                    دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب من و تو از دهن گوهر فشانیم ای پدر              می گریم و می خندم و می میرم امشب پدر جان دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی     
 
 
 
------------------------------------
 
 
 
از سفر باز آمدی ، بابا
 
نوشته شده توسط : خادم الشهداء  
         از سفر باز آمدی ، بابا                                                              یوسف کنعان من ، بابا 
        و ز دلم داری خبر ، بابا                                                              نازنین مهمان من ، بابا 
        مثل شمعی تا سحر ، بابا        
   می شوم از گریه ها، بابا
                من که پایم خسته بود ، بابا 
      خسته از راه آمدی ، بابا         
                در قفای قافله ، بابا  
     روی دامانم بخواب ، بابا
        از چه تنها آمدی ، بابا        
  ای سر خونین بگو ، بابا     
       قصه غم های خود ، بابا  
  من بگویم مو به مو ، بابا
 
 
-------------------------------------
 
 
 
جانم پدر جانم پدر
 
     جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
از بعد زینب در جهان                                                         عاشق تر از من بر تو نیست
در عشق بازی ای پدر                                                       فرزانه ام ، فرزانه ام
                    جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
بابا به شمع روی تو                                                          پروانه ام ، پروانه ام
من نوگلی پژمرده ام                                                         سیلی ز دشمن خورده ام
 
                  جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 
 
چوب گر زده خصمت به لب                                                 من بوسه بر جایش زنم
روشن شده از نور تو                                                         کاشانه ام ، کاشانه ام
 
                جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر 
 
 
 
 
---------------------------------------
 
 
 
کربلا نرم می میرم
 
همیشه آرزوی من تویی تو
 
 
هماره گفت وگوی من تویی تو
غریبم و تو این زمونه آشنایی ندارم
به جز در ِ همین خونه دیگه جایی ندارم
 کربلا نرم می میرم
صدای زنگ قافله از تو بیابونا میاد
کی بود منو صدا می زد کیه که همسفر می خواد
کربلا نرم می میرم
یه دختری تو محملا خواب اسیری می بینه
خواب می بینه رو صورتش اشک یتیمی میشینه
کربلا نرم می میرم
تا جون دارم برای تو روضه میخونم تا لحظه ی شهادتم به پای تو می مونم
کربلا نرم می میرم
خواب می بینه سر بابا رو نیزه قرآن میخونه
می خواد لباشو ببوسه نمی تونه نمی تونه
کربلا نرم می میرم
 
 
 
------------------------------------------------
 
 
 
ابا العطشان حسین
 
ابا العطشان حسین
شب غریبی سر آمده، حبیب من با سر آمده حسین وآ آ آ
چو آتش، برایش، زبانه می گیرد،خدایا، یتیمم ،بهانه می گیرد
شب وصال پدر شده، دوباره وقت سحر شده ،خرابه محشر شده
اباالعطشان حسین
طلایه دار شهامتم ،شهیده ی استقامتم،حسین وآ آ آ
اگر با  دلم غم، همه به جنگ آید، پدر جان ز دستم ، عدو به تنگ آید
به شام ویرانه دخترت شده علمدار لشکرت پرستوی پرپرم
ابالعطشان حسین
به پا شده روضه ی سرت ، به پیش چشمان خواهرت حسین وآ آ آ
به بزم ، عزایت،نشسته ام بابا، ببین در، فراقت شکسته ام بابا
ز کاروان تا جدا شدم، به کعبه نی شدم، شبیه زهرا شدم
ستاره چین لب توأم ، فدایی ی امشب توأم حسین وآ آ آ
دلم به، غروب ، شبای پاییزم، به پای، تو قلب، شکسته می ریزم
به کوچه ها خورده ام زمین،گل سرم زخم سنگ کین،رخ کبودم ببین
ابالعطشان حسین
 
 
 
---------------------------------------------------
 
  
 
 
صدای گریه بلنده نیمه شب از تو خرابه
 
صدای گریه بلنده نیمه شب از تو خرابه
صدای طفلی گرسنه که هنوز تشنه ی آبه
طفل زخمی، طفل خسته،طفل اشک و طفل ناله
طفل کوچک ، طفل مظلوم، دختر ناز و سه ساله
دختری که خیلی وقته، روی باباشو ندیده
با سرانگشتای زخمیش عکسش و رو خاک کشیده
بابایی کجاست بابایی تا برام بگه لالایی
الهی که من بمیرم تو سینه نفس نداره
دو قدم راه میره اما دست روی دیوار میذاره
میگه عمه کمکم کن که دیگه توون ندارم
پس چرا بابام نمی اد دیگه هیچی جون نداره
جون عمه جون نمیدم تا یه بار روشو نبینم
یا رو زانوم سر بذاره یا روی زانوش بشینم
بابایی کجاست بابایی تا برام بگه لالایی
خدا جون کجاست بابایی تا برام بگه لالایی
خواب دیدم می اد باباجون عمه موهام پریشونه
اگه جون مونده به دستات بزن اونو کمی شونه
عمه جون اینجوری بد نیست با لباس پاره باشم
وقتی که بابام می ادش بد بی گوشواره باشم
 
 
-----------------------------------------------------
 
 
 
من عشق بابا یم
 
عمه جانم بنگر امشب من میهمان دارم       کمکم کن از جا خیزم تا نیمه جان دارم
 
مانند زهرایم   من عشق بابا یم     بابای مظلومم
 
 
سرو رویم خاکی است عمه آبی مهیا کن        گیسویم را شانه امشب به عشق بابا کن
 
تا نکشم خجالت آبرو داری کن                     تا که به پا خیزم ای عمه یاری کن
 
 
            مانند زهرایم   من عشق بابا یم     بابای مظلومم
 
 
---------------------------------------
 
 
 
خسته شده دلم از زمونه
 
خسته شده دلم از زمونه
خدا كنه كه این جور نمونه
همه میگن كه دیوونه شدم
شده دیگه اسمم دیوونه
حسین ببین من عاشقتم
 من نوكر نا لایقتم
ولی من ببر كرب و بلا جون رقیه
آره درسته رو سیهم
 عشقتو به عالم ندهم
ولی من ببر كرب و بلا جون رقیه
منی كه مستم از نام حسین
دلم شده غرق شور و شین
می خوام كه باز مستی كنم
عاشقونه تو بین الحرمین
ز ساغر تو می می زنم
ز جام تو پیاپی می زنم
چرا من نمی بری كرب و بلا تو یا حسین
منی كه از جام تو زدم
سرم رو در راه تو می دم
 چرا من نمی بری كرب و بلا تو یا حسین
شدم غلام روی حسین
شدم گدای كوی حسین
ببین میگم بابی انت و امی یا حسین
منی كه از جام تو زدم
سرم رو در راه تو میدم
ببین میگم بابی انت و امی یا حسین
 
 
----------------------------------------------
 
 
 
قاصدك بابای من گم شده اونو ندیدی
 
قاصدك بابای من گم شده اونو ندیدی
كاش میشد می رفتی قتلگاه می گردیدی
یا كریم بگو چرا بال و پر تو خونیه
مگه تو كجا بودی شاید كه بابام دیدی
شاپرك نشین رو شونم شونه هام درد می كنه
خبر از بابام بیار اگه رو نیزه پریدی
ای گل لاله كه از تو باغ به من ناز می كنی
لخته لخته غنچه لاله گوشامو دیدی
پروانه یه بوسه من بهت می دم امونتی
به بابام بده اگه به چاك لب هاش رسیدی
یا نرو یا منم با خودت ببر
یادته توی مدینه روی زانوت می نشستم
دور گردن تو بابا حلقه می شدش دو دستم
یادته گفتی رقیه تو عزیز همه هستی
دختر خوب و قشنگم شبیه فاطمه هستی
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
دست پر مهرتو بابا به روی سرم كشیدی
یا نرو یا منم با خودت ببر
 
---------------------------------------------------
 
  
 
از روزی كه پنجه گرگ رو صورتم ناخن گرفت
 
 
از روزی كه پنجه گرگ رو صورتم ناخن گرفت
دخترت از ترس باباجون دیگه لكنت زبون گرفت
كارم رسید به جایی كه نمیشه راه رفت بی عصا
این پیرزن سه ساله چند روز پیشته بابا
وقتی كه می خورد لگد به پشتم
چند دفعه دور خودم می گشتم
آه و واویلا
خونم حلال قدم هلال زیر چشام كبودیه
چند روزیه شونه سرم سر پنچه یهودیه
بابا برام كفن بیار خشك كن دل مایوسمو
كفن بیار تا ببینه عمه لباس عروسمو
با دشمن تو گفته ام هر چی می خوای من بزن اینجا دلم خیری ندیده
اما بهم بگید همین چرا سمای اسباتون بوی تن بابامو می ده
هر شب می گفتم برای زهرا
حكایت تو با نعل اسبا
آه و واویلا
 
 
------------------------------------------
 
 
 
باورش برام محاله
 

 
 
خوابیدن توی خرابه باورش برام محاله
ما كه تابشو نداریم چی كشیده اون سه ساله
پر تاول شده پاهاش از یه راه دوره
چشم به راه اون مسافر چقدر این بی بی صبوره
یه روزی دستای اكبر سایبون رو سرش بود
حالا فكر گوشواره یادگار اكبرش بود
 
  
 
 
ز ره می آید امشب میهمانم
 
ز ره می آید امشب میهمانم
نه مهمان دلبر بهتر از جانم
اگر درستم رسد بر دامن او
به دامن میهمان را می نشانم
همه هستم فدایت
زنم بوسه به پایت
اگر تو رو نمایی
دهم جان رو نمایت
فدای آن جمال دلربایت
پدر جانم پدر جانم پدر جان
بگو ای سر چرا پیکر نداری
چرا ای تشنه آب آور نداری
بود انگشت حیرت بر دهانم
چرا انگشت و انگشتر نداری
منم در اشک و ناله
دلم خون شد چو لاله
تو پیر دیر عشقی
منم پیر سه ساله
به روی ماه تو پوشیده هاله
پدر جانم پدر جانم پدر جان
تویی ماه و دو ابرویت کمان است
ولی بر ابر خاکستر نهان است
چرا لعل لب چون ارغوان است
گمانم جای چوب خیزران است
ببین با چشم خون بار
بود چشمم چو پربار
چو زهرا مادر تو
بود دستم به دیوار
خوش آمد گویمت در این شب تار
پدر جانم پدر جانم پدر جان
اگر طفلم ولی از پا نشستم
ببین تو طبق می آیم اما
کند کار دو چشمم را دو دستم
چکد اشکم به دامن
خرابه گشته گلشن
بگو با من کجایی
نمی بینم تو را من
ز چشمانم ربوده نور دشمن
پدر جانم پدر جانم پدر جان
شب هجران من امشب سر آمد
که مهمان عزیزم با سر آمد
خدا داند که نشناسم سر از پا
تمام هستیم از در در آمد
به گیسویش اسیرم
ز شوق او بمیرم
بیا عمه کمک کن
که از او رو بگیرم
حسین جانم حسین جانم حسین جان
 
 
-------------------------------------------------
 
 
 
تو خرابه تک و تنها
 
تو خرابه تک و تنها
دختری شبیه زهرا
توی چشماش پر اشکه
روی پاهاش سر بابا
زیر لب هاش گله داره
گله از قافله داره
... رو سر پر خون
کف پاهاش آبله داره
رقیه وای
بس که زلفاش پرشیونه
لا به لاش می کشنه شونه
محرماش میگن رو موهاش
گلسر یا لخته خونه
بابا دختره قشنگه
رو ماهش نیلی رنگه
بابا چشمام نمی بینه
اثر سیلی همینه
بابا گوشواره ندارم
یار شیر خواره ندارم
داداش اصغرم کجا رفت
گل دلبرم کجا رفت
سه ساله کتک نداره
کاغذ فدک نداره
بچه خندیدن نداره
یتیمی دیدن نداره
رقیه وای
 
-------------------------------------------
 
  
 
تذکره کربلا دست رقیه است
 
 
 
 
 
ساقی میخانه ها مست رقیه است
عقل قدح خورده پا بست رقیه است
نوشته در کتاب فطرت من و تو
تذکره کربلا دست رقیه است
گیسو پریشان بر روی نیزه
تن روی خاک و سر روی نیزه
سالار زینب سالار زینب
حسرت کربلا زده شرر به عالم
آن الف قامت تو کرده چو دالم
اگر ردم کنی بدا به حال زارم
اگه به کربلا برم خوشا به حالم
دلهای مردم صد پاره کردی
یک باره ما را بیچاره کردی
سالار زینب سالار زینب
دلم شبیه آسمون به زیر دینه
دلم شبیه شب بین الحرمینه
نمونده تا عرش خدا پرده ای باقی
مهر نماز من ز تربت حسینه
بیت خدا را غمخانه کردی
پیمانه دادی دیوانه کردی
سالار زینب سالار زینب
بزن به سینه در بزن که وقت شوره
بزن به سینه تازه اول سروره
می خوام تا عمر دارم بشم در به در تو
بیاد به همراهم کسی که پای جوره
شادی اگر کم غم بی دریغه
گیسوت چو خنجر ابروت چه تیغه
سالار زینب سالار زینب
 
 
  
 
بی كفن مانده به صحرا
 
بابای من     بی کفن     مانده به صحرا
امشب گل و پروانه و بلبل همه جمعن
در این ویران بر گرد شمعن
آتش زدل غم زده ام شعله کشیده
از خون سرت دور و برم لاله دمیده
با خون دل خود نوشتم
اینجا شده باغ بهشتم
بابای من   بی کفن    مانده به صحرا
این جلوه جانسوز تو آتش زده بر جان
رویت خونین مویت پریشان
آشفتگی موی تو را تاب ندارم
تا این که بشویم سرت تو آب ندارم
اینجا به خدا آب نجویم
با اشک دو چشمم بشویم
بابای من بی کفن     مانده به صحرا
 
 
--------------------------------------------------
 
 
 
در کاروان تو مثل زهرا بوده ای
 
در کاروان تو مثل زهرا بوده ای
برای من ام ابیها بوده ای
بعد ازغم جدایی ای دخترم
من اومدم دیدن توبا سرم
تا که تو رابه پیش زهرا برم
تا که صدام زدی با سرمن اومدم کنارت
تا که بذارم مرهمی رو قلب بی قرارت
رقیه جان وای وای
برو بگو به بچه های شهرشام
امشب دیگه اومده پیش من بابام
بگو دیگه شام غمم سحر شد
مهمون این خرابه ام پدر شد
رقیه هم عازم یک سفر شد
امشب دیگه تموم میشه درد و غم و اسیری
 
بیا بریم تا اصغر بازم بغل بگیریم
چرا شده خاک خرابه بسترت
گل کرده خون در بین موهای سرت
بگیر از این خون سر من وضو
تا که بریم امشب کنار عمو
بگیریم آب دوباره از دست او
بابا بیا بریم پیشم تا درد و غم نبینی
مجبور نشی میان این خرابه ها بشینی
بابای من وای وای بابای من وای وای ...
 

 

منبع :roghayehkhaton3.blogfa.com

 



نظرات شما عزیزان:

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 19:53 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.


کد موزيک

!-- HTML Codes ramsarmusic.com --
کد شمارنده ی صفحه
فا تولز ، ابزار رایگان وبمسترشمارنده ی صفحه
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت